گفتگو با خدا 2
خدایا ،گفتم خسته ام گفتی :لاتَقنَطوا مِن رَّحمَةِ اللهِ... {از رحمت خدا ناامید نشوید.} زمر 53
گفتم کسی نمی دونه توقلبم چی میگذره،گفتی:اِن...بین المَرء وَقبلة...{خدا حائل است میان قلبها.} انفال26
گفتم کسی را ندارم،گفتی:نحن أقربُ الیه من حبل الورید {ما از رگ گردن به شما نزدیک تریم.} ق16
گفتم ولی انگاراصلاٌ منو فراموش کرده ای،گفتی:فاذکرنی اذکرکم...{منو یاد کنید تا به یاد شما باشم.}بقره/ 152
پایان.........
من سکوتم را
از اوراق سپید آموخته ام.
آیا سکوت
روشن ترین, واژه ها نیست؟
همیشه در خلوت
مرگ را مجسم دیده ام
آیا مرگ
خونسرد ترین, واژه ها نیست؟
تا چشم گشودم
از چشم زندگی افتادم.
شبی- شاید امشب-
زیر نور یک واژه خواهم نشست
و هم زمان
پایان آخرین برگ خاطراتم
خواهم نوشت:
پایان
وقتی بدنیا می ایم سیاه هستم, وقتی رشد میکنم سیاه هستم
وقتی زیر افتاب باشم سیاه هستم, وقتی میترسم سیاه هستم
وقتی سردم میشود سیاه هستم؛ وقتی مریض میشوم سیاه هستم
وقتی میمیرم هنوز سیاه هستم
اما تو دوست سفید پوست من:
وقتی بدنیا می ایی صورتی هستی, وقتی رشد میکنی سفید می شوی
وقتی زیر افتاب میروی سرخ می شوی,وقتی می ترسی زرد می شوی
وقتی سردت میشود ابی می شوی, وقتی مریض می شوی سبز می شوی
وقتی میمیری خاکستری می شوی
ان وقت تو به من میگویی رنگین پوست؟.....
حالا بیاین بگین که سفید پوستان کیف میکنند وسیاه پوستان همیشه عذاب میکشند.
(به دوستای گل سفید پوستمون اصلا بر نخوره این مطالب بدون هیچ توهین و قصدی نوشته ام. )
برگرفته از : http://saratanzadeh.blogfa.com
کعبه ی مخفی
عشق چون آید برد هوش دل فرزانه را
دزد دانا می کُشد اود چراغ خانه را
آنچه ما کردیم هیچ نابینا با خود نکرد
درمیان خانه گم کردیم صاحب خانه را
***
برو طواف دلی کن که کعبه ی مخفی است
که آن،خلیل بنا کرد و این خدا خود ساخت
شعری از زیب النّسا
ای کاش میدانست...
سلام به همه ی دوستایی که دوست صمیمی شون روکه خیلی دوست دارند ولی حیف که اون دوست، دوستش نداره
دوستان این اولین نوشته ای است که از اول تا آخرش رو خودم نوشتم
هر وقت این موضوع دوست به یادم می افتد ماجرای،<یکی بود یکی نبود وقتی اون یکی بود این یکی نبود و وقتی لین یکی بود اون یکی نبود>یادم می افته و خیلی ناراحتم میکنه
ادامه مطلب...
گفتگو باخدا 1
گفتم:خدایا از همه دلگیرم!!!
گفت:حتی از من؟
گفتم:خدایا دلم را ربودند!!!
گفت:..
ادامه مطلب...
کسی دوستم ندارد
گفت : کسی دوستم ندارد. می دانی چقدر سخت است این که کسی دوستت نداشته باشد؟
تو برای دوست داشتن بود که...
ادامه مطلب...
دردِ دل یه دانشجو با دوستش
وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو "داداشی" صدا می کرد .
به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد .
آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من
ادامه مطلب...
صفحه قبل 1 صفحه بعد